دستان خالی از عشق
سلام
می گن پیری و معرکه گیری بعد سالی اومدیم درس بخونیم حالا جو گیر شدیم ترم تابستونی برداشتیم موندم چرا باز اشتباهم رو تکرار کردم و الکترونیک رو ادامه دادم اگه کارشناسی رو بگیرم اگه عمری باشه و خدا بخواد فوق رو می شم رقیب بچه های علوم انسانی
خب بگذریم یادی بکنم از دکتر سیدحسن حسینی (مسیحا) با شعر زیر خدایش بیامرزاد
شاهد مرگ غمانگیز بهارم چه کنم؟
ابرِ دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبستهی این ایل و تبارم، چه کنم؟
من کزین فاصله، غارت شدهی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
یک به یک با مژههایت دل من مشغول است
میلههای قفسم را نشمارم چه کنم؟
خب شمایی که عاشقید دعا کنید برای عاشقیم
سلام.حالا گفتن ز گهواره تا گور دانشبجوی اما تابستون را میشه فاکتور گرفت[لبخند] ان شاالله که موفق باشید[گل] شعری هم که گذاشتید خیلی قشنگ بود ممنون از این که به وبلاگم سرمیزنید یا علی
سلام بر حاج علی به به مهندسسسسسسسسسسسسسسس ایشالله ارشد، دکتری.... شما که کار و کاسبی داری پس غمت نباشه[چشمک] آخ گفتی ترم تابستون یاد پارسال افتادم.... ریاضی مهندسی و آمار گرفته بودم...... روزا که نمیشد درس خوند. از افطار تا سحر درس میخوندم.... طرح افطار تا سحر واسه خودم راه انداخته بودم
سلام خسته نباشید . واست دعا میکنم نه واسه عاشقیت واسه عاقلیت....